در پاسخ به این سوال به مطالب زیر توجه فرمایید:
تزکیه نفس که بر طبق آیه ی 9 سوره ی مبارکه شمس: «قد افلح من زکیها»، به هدف رستگاری و فلاح انجام می گیرد، دارای مراحلی و گامهائی از جمله : مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاقبه، مجاهده و معاتبه می باشد، که در ادامه توضیح مختصری از هر کدام با توجه به آیات قرآن کریم و روایات اسلامی ارائه می گردد:
الف. مشارطه
نخستین گامی که علمای بزرگ اخلاق بعد از توبه ذکر کرده اند، همان «مشارطه» است، و منظور از آن شرط کردن با نفس خویش است با تذکرات و یادآوری هایی که همه روز تکرار شود، و بهترین وقت آن را بعد از فراغت از نماز صبح و نورانیت به انوار این عبادت بزرگ الهی دانسته اند.
به این طریق،که نفس خویش را مخاطب قرار دهد و به او یاد آور شود که من جز سرمایه گرانبهای عمر کالایی ندارم، و اگر از دست برود تمام هستیم از دست رفته، و با یاد آوری سوره شریفه «و العصر ان الانسان لفی خسر» به نفس خویش بگوید: با از دست رفتن این سرمایه، من گرفتار خسران عظیم می شوم، مگر این که کالایی از آن گرانبهاتر به دست آورم، کالایی که در همان سوره در ادامه آیات آمده است: «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر؛ مگر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبائی و استقامت توصیه نموده اند!».
باید به خود بگوید: «فکر کن عمر تو پایان یافته، و از مشاهده حوادث بعد از مرگ و دیدن حقایق تلخ و ناگواری که با کنار رفتن حجابها آشکار می شود سخت پشیمان شده ای و فریاد بر آورده ای «رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت؛ ای (فرشتگان) پروردگار، شما را به خدا مرا باز گردانید تا عمل صالح انجام دهم در برابر کوتاهیهایی که کردم!» (سوره ی مؤمنون، آیه ی 100)
باز فرض کن پاسخ منفی «کلا» را از آنها نشنیدی و به در خواست تو عمل کردند و امروز به جهان بازگشته ای، بگو چه کاری برای جبران کوتاهیها و تقصیرات گذشته می خواهی انجام دهی؟!
سپس به نفس خویش در مورد اعضاء هفتگانه، یعنی چشم و گوش و زبان و دست و پا و شکم و فرج (1) نیز سفارش کن و بگو اینها خدمتگزاران تو، و سر بر فرمان تو دارند، آیا می دانی جهنم هفت در دارد، و از هر دری گروه خاصی از مردم وارد می شوند؟ و آیا می دانی که این درهای هفتگانه احتمالا برای کسانی است که با این اعضای هفتگانه عصیان کنند، بیا و با کنترل دقیق این اعضاء درهای دوزخ را به روی خود ببند، و درهای بهشت را به روی خود بگشا!
و نیز سفارش مراقبت از اعضای خود را به نفس بنما، که این نعمتهای بزرگ الهی را در طریق معصیت او به کار نگیرد و این مواهب عظیم را تنها وسیله طاعت او قرار دهد.
از بعضی از دعاهای امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه بر می آید که آن بزرگوار نیز عنایت خاصی به مساله «مشارطه » داشته اند.
در دعای سی و یکم، دعای معروف توبه، در پیشگاه خداوند عرض می کند: «ولک یا رب شرطی ان لا اعود فی مکروهک، و ضمانی ان لا ارجع فی مذمومک و عهدی ان اهجر جمیع معاصیک؛ پروردگارا! شرطی در پیشگاه تو کرده ام که به آنچه دوست نداری، باز نگردم، و تضمین می کنم به سراغ آنچه را تو مذمت کرده ای نروم و عهد می کنم که از جمیع گناهانت دوری گزینم».
از آیات قرآن نیز استفاده می شود که یاران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درباره مسائل مهم با خدا عهد و پیمان داشتند که آن نیز نوعی مشارطه است، در آیه ی 23 سوره احزاب می خوانیم: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدواالله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلا؛ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بسته اند صادقانه ایستاده اند، بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تبدیل و تغییری در عهد و پیمان خود ندادند!» (2)
این در حالی بود که بعضی دیگر با خدا عهد می بستند و شرط می کردند و آن را می شکستند. در همان سوره احزاب، در آیه ی 15، چنین می خوانیم: « ولقد کانوا عاهدوا الله من قبل لایولون الادبار و کان عهد الله مسئولا؛ (گروهی که در جنگ احزاب مردم را به بازگشت از میدان تشویق می کردند) پیش از آن با خدا عهد کرده بودند که پشت به دشمن نکنند، و عهد الهی مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و همگی در برابر آن مسؤولند)!».
در حدیثی از امام امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم: « من لم یتعاهد النقص من نفسه غلب علیه الهوی، و من کان فی نقص فالموت خیر له؛ کسی که بررسی نقصان نفس خویش نکند، هوای نفس بر او چیره می شود; و کسی که پیوسته در حال سقوط و نقصان است، مرگ برای او بهتر است!». (3)
کوتاه سخن این که: «مشارطه» از گامهای مهمی است که برای تهذیب اخلاق برداشته می شود و بدون آن، ابرهای تیره و تار غفلت و غرور، سایه تاریک و شوم خود را بر دل و جان آدمی می افکند، و نجات او بسیار مشکل است.
ب. مراقبه
«مراقبه » از ماده «رقبه » به معنی «گردن »، گرفته شده و از آنجا که انسان به هنگام نظارت و مواظبت از چیزی گردن می کشد، و اوضاع را زیر نظر می گیرد، این واژه بر معنی نظارت و مواظبت و تحقیق و زیر نظر گرفتن چیزی، اطلاق شده است.
این واژه در تعبیرات علمای اخلاق در مورد «مراقبت از خویشتن » به کار می رود، و مرحله ای است بعد از «مشارطه » یعنی انسان بعد از عهد و پیمان با خویش برای طاعت فرمان الهی و پرهیز از گناه باید مراقب پاکی خویش باشد، چرا که اگر غفلت کند، ممکن است تمام شرط و پیمانها به هم بریزد.
البته پیش از آن که انسان مراقب خویش باشد، فرشتگان الهی مراقب اعمال او هستند. قرآن مجید می فرماید:«و ان علیکم لحافظین ؛ بی شک حافظان و مراقبانی بر شما گمارده شده است (که اعمال شما را به دقت زیر نظر دارند)!». (سوره انفطار، آیه 10)
در اینجا منظور از «حافظین » همان حافظان و مراقبان اعمال است به قرینه آیات بعد که می فرماید: «یعلمون ما تفعلون؛ آنها می دانند شما چه می کنید». (4)
و در آیه ی 18 سوره ق می فرماید: «مایلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید؛ انسان هیچ سخنی را تلفظ نمی کند مگر این که نزد آن فرشته ای مراقب و آماده برای انجام ماموریت است».
و از آن بالاتر، خداوند عالم و قادر، همیشه و در همه جا مراقب اعمال ما است.
در آیه ی 1 سوره ی نساء می خوانیم:«ان الله کان علیکم رقیبا؛ به یقین خداوندمراقب شماست!».
همین معنی در آیه ی 52 سوره ی احزاب نیز آمده است، می فرماید: «و کان الله علی کل شی ء رقیبا؛ و خداوند ناظر و مراقب هر چیزی است!».
و در آیه ی 14 سوره ی علق می خوانیم: «الم یعلم بان الله یری؛ آیا انسان نمی داند که خداوند (همه اعمالش را) می بیند؟!».
و در آیه ی 21 سوره ی سبا آمده است: «و ربّک علی کلّ شی ء حفیظ؛ پروردگار تو نگهبان و مراقب هر چیز است».
ولی سالکان راه خدا، و رهروان راه دوست که پیوسته در طریق تقوا و تهذیب نفوس گام بر می دارند، پیش از آن که فرشتگان خداوند مراقب اعمال آنها باشند خودشان مراقب اعمالشان هستند.
و به تعبیر دیگر، این مراقبت از درون می جوشد، نه از برون. و به همین دلیل، تاثیر آن بسیار زیاد و نقش آن فوق العاده مهم است. البته توجه به «مراقبت از برون » سبب می شود که پایه های «مراقبت از درون » محکم گردد.
در حقیقت انسان در این دنیا به کسی می ماند که دارای گوهرهای گرانبهایی است و از یک بازار آشفته می گذرد، و می خواهد با آن بهترین متاعها را برای خود تهیه کند در حالی که اطرافش را دزدان و شیادان گرفته اند، چنین کسی اگر لحظه ای از سرمایه نفیس خویش غافل گردد، آن را به غارت می برند، و او می ماند و یک عالم اندوه و افسوس.
دقیقا همین گونه است، شیاطین جن و انس در این جهان انسان را احاطه کرده اند و هوا و هوسهای درون او را به سوی خود می خوانند، اگر خویش را به خدا نسپارد و مراقب اعمال خویش نباشد سرمایه ایمان و تقوای او به غارت می رود و دست خالی از این جهان به سرای دیگر منتقل خواهد شد.
در آیات قرآن و روایات اسلامی اشارات فراوانی نسبت به این مرحله آمده است، از جمله:
1- در آیه ی 14 سوره ی علق می خوانیم: «الم یعلم بان الله یری؛ آیا انسان نمی داند که خدا او و اعمالش را می بیند»، که هم اشاره به مراقبت پروردگار نسبت به اعمال انسان است و هم این که او باید مراقب خویش باشد.
و در سوره ی حشر، آیه ی 18 خطاب به مؤمنان می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت) خدا بپرهیزید و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است».
جمله ی« و لتنظر نفس ما قدمت لغد» در واقع همان مفهوم مراقبه را می رساند.
همین معنی در سوره ی عبس، آیه 24 در شکل محدودتری بیان گردیده، می فرماید: «فلینظر الانسان الی طعامه؛ انسان باید به طعام خویش بنگرد (و مراقب باشد که آیا از طریق حلال آنها را فراهم ساخته یا از طریق حرام)!». (5)
2- در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می خوانیم که در تفسیر احسان در آیه ی شریفه ی ( ان الله یامر بالعدل و الاحسان) فرمود: «الاحسان ان تعبد الله کانک تراه فان لم تکن تراه فانه یراک؛ نیکوکاری به این است که آن چنان خدا را پرستش کنی که گویی او را می بینی، و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند.». (6)
بدیهی است که توجه به این حقیقت که خداوند در همه جا و در هر حال و در هر زمان، ناظر و شاهد و مراقب اعمال ما است، روح مراقبت را در ما زنده می کند، تا پیوسته مراقب اعمال خویش باشیم.
3- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام آمده است که فرمود: «ینبغی ان یکون الرجل مهیمنا علی نفسه، مراقبا قلبه، حافظا لسانه؛ سزاوار است انسان بر خویشتن مسلط و همیشه مراقب قلب خود و نگاهدار زبان خویش باشد!». (7)
4- در حدیثی از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است: «من رعی قلبه عن الغفله و نفسه عن الشهوه و عقله عن الجهل، فقد دخل فی دیوان المتنبهین، ثم من رعی عمله عن الهوی، و دینه عن البدعه، و ماله عن الحرام فهو من جمله الصالحین؛ کسی که مراقب قلبش در برابر غفلت، و نفسش در برابر شهوت، و عقلش در مقابل جهل باشد، نام او در دفتر بیداران و آگاهان ثبت می شود، و آن کسی که مراقب عملش از نفوذ هوا پرستی و دینش از نفوذ بدعت، و مالش از آلودگی به حرام بوده باشد در زمره صالحان است». (8)
5- در حدیث قدسی می خوانیم خداوند می فرماید: «یا بؤسا للقانطین من رحمتی، و یا بؤسا لمن عصانی و لم یراقبنی؛ بدا به حال کسانی که از رحمت من مایوس شوند، و بدا با حال کسی که نافرمانی من کند، و مراقب (حضور) من نباشد». (9)
6- دریکی از خطب امیرمؤمنان علی علیه السلام آمده است:« فرحم الله امرء راقب ربه وتنکب ذنبه ،وکابر هواه، وکذب مناه؛ خدارحمت کند کسی را که(دراعمال خویش) مراقب پروردگارش باشد، و از گناه بپرهیزد و با هوای نفس خویش مبارزه کند و آرزوهای واهی را تکذیب نماید». (10)
7- در نهج البلاغه نیز آمده است: « فاتقوا الله عباد الله تقیه ذی لب شغل التفکر قلبه ... و راقب فی یومه غده؛ پس تقوای الهی پیشه کنید ای بندگان خدا، تقوای اندیشمندی که تفکر قلب او را به خود مشغول داشته ... و امروز مراقب فردا (ی قیامت) خویش است». (11)
آری! «مراقبت» از خویشتن یا پروردگار یا قیامت که در این روایات آمده همه به یک معنی است؛ یعنی، مراقب اعمال و اخلاق خویش بودن، و نظارت دقیق بر آن داشتن، و همه روز و در همه حال و در هر جا به کارهایی که از وی سر می زند، توجه کند.
کوتاه سخن این که: رهروان راه حق و سالکان طریق الی الله باید بعد از «مشارطه»، یعنی عهد و پیمان بستن با خود و خدای خویش جهت اطاعت و بندگی حق و تهذیب نفس، بطور مداوم مراقب خود باشند که این پیمان الهی شکسته نشود، و درست همانند طلبکاری که از همپیمانانش مطالبه پرداخت دیون می کند، از نفس خویش مطالبه وفای به این عهد الهی را بنماید. بدیهی است هرگونه غفلت سبب عقب ماندگی و ضرر و زیان فاحش است، همان گونه که اگر انسان در مطالبات مادی اش کوتاهی کند، به آسانی سرمایه های خود را از دست می دهد، بخصوص این که در برابر افرادی فریبکار و فرصت طلب قرار گیرد.
ج. محاسبه
گامی بعدی که علمای اخلاق برای رهروان این راه ذکر کرده اند، محاسبه است. و منظور این است که هر کس در پایان هر سال یا ماه و هفته و یا در پایان هر روز به محاسبه کارهای خویشتن بپردازد، و عملکرد خود را در زمینه خوبیها و بدیها، اطاعت و عصیان، خدا پرستی و هوا پرستی دقیقا مورد محاسبه قرار دهد، و درست مانند تاجر موشکاف و دقیقی که همه روز یا هر هفته و هر ماه و هر سال به حسابرسی تجارتخانه خود می پردازد و سود و زیان خویش را از دفاتر تجاری بیرون می کشد و ترازنامه و بیلان تنظیم می کند، به یک محاسبه الهی و معنوی دست زند و همین کار را در مورد اعمال و اخلاق خویش انجام دهد.
روشن است محاسبه چه در امر دین باشد یا دنیا یکی از دو فایده مهم را دارد: اگر صورتحساب، سود کلانی را نشان دهد، دلیل بر صحت عمل و درستی راه و لزوم تعقیب آن است و هر گاه زیان مهمی را نشان دهد دلیل بر وجود بحران و خطر و احتمالا افراد مغرض و دزد و خائن و یا خطا کار و ناآگاه در تجارتخانه اوست که باید هر چه زودتر برای اصلاح آن وضع کوشید.
در این زمینه نیز در منابع اسلامی اعم از آیات و روایات اشارات پر معنایی دیده می شود.
آیات زیادی از قرآن خبر از وجود نظم، حساب و کتاب در مجموعه جهان آفرینش می دهد، و انسانها را به دقت و اندیشه در این نظم، حساب و کتاب دعوت می کند، از جمله می فرماید:
«و السماء رفعها و وضع المیزان- ان لاتطغوا فی المیزان؛ آسمان را برافراشت و میزان و قانون در آن گذاشت، تا در میزان طغیان نکنید (و از مسیر عدالت و حساب منحرف نشوید)!» . (سوره ی الرحمن، آیات 7 و 8).
در جای دیگر می خوانیم: «و کلّ شی ء عنده بمقدار؛ و هر چیز نزد او (خدا) مقدار معینی (حساب روشنی) دارد..» .(سوره ی رعد، آیه ی 8)
و نیز می فرماید: «و إن من شی ء إلا عندنا خزائنه و ما ننزله إلا بقدر معلوم؛ و خزائن همه چیز فقط نزد ما است و ما جز به اندازه معین آن را نازل نمی کنیم». (سوره ی حجر، آیه ی 21)
از سوی دیگر قرآن مجید در آیات متعددی از حساب دقیق روز قیامت خبر داده است از جمله: از زبان لقمان حکیم خطاب به فرزندش چنین نقل می کند: « یا بُنی انها ان تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة او فی السموات او فی الارض یات بها الله ان الله لطیف خبیر؛ پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (کار نیک یا بد) باشد و در دل سنگی یا در (گوشه ای) از آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت برای حساب) می آورد، خداوند دقیق و آگاه است!». (سوره ی لقمان، آیه ی 16)
و نیز می فرماید: « و ان تبدوا ما فی انفسکم او تخفوه یحاسبکم به الله؛ اگر آنچه را در دل دارید آشکار کنید یا پنهان نمایید، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه می کند». (سوره ی بقره، آیه ی 284)
این مساله بقدری مهم است که یکی از نامهای روز قیامت، «یوم الحساب » است: «ان الذین یضلون عن سبیل الله لهم عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب; کسانی که از راه خدا منحرف می شوند، به خاطر فراموش کردن روز حساب عذاب شدیدی دارند!» (سوره ص، آیه ی 26)
مساله حساب در قیامت بقدری روشن و آشکار است که انسان را در آنجا حسابرس خودش می سازند، و به او گفته می شود: «اقرء کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا; (در آن روز به انسان گفته می شود) نامه اعمالت را بخوان، کافی است که امروز خود حسابگر خود باشی!» (سوره ی اسراء، آیه ی 14).
با این حال و با توجه به این شرایط که همه چیز در دنیا و آخرت دارای حساب است، چگونه انسان می تواند از حساب خویش در این جهان غافل بماند. او که باید فردا به حساب خود برسد چه بهتر که در این دنیا ناظر بر حساب خویش باشد. او که می داند همه چیز در این جهان حساب و کتابی دارد چرا خود را از حساب و کتاب دور دارد؟!
بنابراین، مجموعه آیات فوق و مانندآن این پیام مهم را برای همه انسانها دارد که هرگز محاسبه را فراموش نکنید، و اگر می خواهید بارشما فردا سبک باشد، در این جهان به حساب خویش برسید، پیش از آن که در آن جهان به حساب شما برسند.
در روایات اسلامی، مساله از این هم گسترده تر است، از جمله:
1- درحدیث معروف رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می خوانیم: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا، و زنوها قبل ان توزنوا و تجهزوا للعرض الاکبر؛ خویشتن را محاسبه کنید پیش از آن که به حساب شما برسند و خویش را وزن کنید قبل از آن که شما را وزن کنند! (و ارزش خود را تعیین کنید پیش از آن که ارزش شما را تعیین نمایند) و آماده شوید برای عرضه بزرگ (روز قیامت)!» (12)
2- در حدیث دیگر از همان حضرت خطاب به ابوذر می خوانیم: « یا اباذر حاسب نفسک قبل ان تحاسب فانه اهون لحسابک غدا، وزن نفسک قبل ان توزن ... ؛ ای ابوذر! به حساب خویش برس، پیش از آن که به حساب تو برسند، چرا که این کار برای حساب فردای قیامت تو آسانتر است، و خود را وزن کن پیش از آن که تو را وزن کنند!» (13)
3- در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم که فرمود: « ما احق للانسان ان تکون له ساعة لایشغله شاغل یحاسب فیها نفسه، فینظر فیما اکتسب لها و علیها فی لیلها و نهارها؛ چقدر شایسته است که انسان ساعتی برای خود داشته باشد، که هیچ چیز او را به خود مشغول نسازد و در این ساعت، محاسبه خویش کند و بنگرد چه کاری به سود خود انجام داده و چه کاری به زیان خود، در آن شب و در آن روز» .(14)
در این حدیث بوضوح مساله محاسبه در هر روز، آن هم در ساعتی که فراغت بطور کامل حاصل باشد، آمده است و این امر از شایسته ترین اموربرای انسان شمرده شده است.
4- همین معنی درحدیث امام صادق علیه السلام به شکل دیگری آمده است، می فرماید:«حق علی کل مسلم یعرفنا، ان یعرض عمله فی کل یوم و لیله علی نفسه، فیکون محاسب نفسه، فان رأی حسنه استزاد منها و ان رای سی-ئه استغفر منها لئلا یخزی یوم القیامه؛ بر هر مسلمانی که معرفت ما را دارد لازم است که اعمال خود را در هر روز و شب، بر خویشتن عرضه بدارد، و حسابگر نفس خود باشد، اگر حسنه ای مشاهده کرد برای افزودن آن کوشش کند، و اگر سیئه ای ملاحظه نمود از آن استغفار نماید، مبادا روز قیامت رسوا گردد!» (15)
5- همین معنی از امام کاظم علیه السلام به گونه دیگری روایت شده است، حضرت فرمود: «یا هشام لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فان عمل حسنه استزاد منه و ان عمل سیئا استغفر الله منه و تاب؛ کسی که هر روز به حساب خویش نرسد از ما نیست، اگر کار خوبی انجام داده از خدا توفیق فزونی طلبد (و خدا را بر آن سپاس گوید)و اگر عمل بدی انجام داده استغفار کند و به سوی خدا برگردد و توبه کند!» .(16)
روایات در این زمینه فراوان است، علاقه مندان می توانند برای توضیح بیشتر به مستدرک الوسائل، کتاب الجهاد، ابواب الجهادالنفس، مراجعه نمایند. (17)
این روایات بخوبی نشان می دهد که مساله محاسبه نفس در اسلام از اهمیت والائی برخوردار است، و کسانی که اهل محاسبه نفس نیستند، از پیروان راستین ائمه اهل بیت علیهم السلام محسوب نمی شوند!
در این روایات به فلسفه و حکمت این کار نیز به روشنی اشاره شده است که این کار می تواند مایه فزونی حسنات، و جلوگیری از سیئات و جبران آنها گردد، و از سقوط انسان در گرداب هلاکت و غرق شدن در دریای غفلت و بی خبری جلوگیری کند.
راستی چرا ما با امور مادی و معنوی حداقل یکسان برخورد نکنیم؟! امور مادی ما حساب و کتاب و دفترروزنامه و دفتر انبار و دفتر کل و دفاتر دیگر دارد، ولی برای امور معنوی حتی حاضر به یک حساب به اصطلاح سرانگشتی نیز نباشیم، در حالی که امور معنوی به مراتب درجاتش بالاتر و والاتر است و اصولا قابل مقایسه با امور مادی نیست! به همین دلیل، در حدیث پر معنایی از پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می خوانیم: «لایکون العبد مؤمنا حتی یحاسب نفسه اشد من محاسبه الشریک شریکه، و السید عبده ؛ انسان هرگز اهل ایمان نخواهد شد مگر این که در حسابرسی خویش سختگیر باشد، حتی سختگیرتر از حساب شریک نسبت به شریکش و مولی نسبت به غلامش!» . (18)
این موضوع به اندازه ای مهم است که حتی جمعی از بزرگان کتابهائی در موضوع «محاسبه النفس » نوشته اند، از جمله محاسبه النفس مرحوم سید بن طاووس حلی (متوفای سنه 664 ه . ق) و محاسبه النفس مرحوم کفعی (از علمای قرن نهم هجری) و محاسبه النفس فی اصلاح عمل الیوم و الاعتذار من الامس مرحوم حاج میرزا علی حائری مرعشی (متوفای 1344 ه . ق ) و محاسبه النفس سید علی مرعشی (متوفای 1080 ه . ق) است. (19)
در اینجا اشاره به چند نکته لازم به نظر می رسد:
1- در این که چگونه باید نفس را «محاسبه » کرد و خویشتن را پای حساب حاضر نمود و مورد باز خواست قرار داد: بهترین طریق همان است که در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده که بعد از نقل حدیث پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله که فرمود: «اکیس الکیسین من حاسب نفسه؛ عاقل ترین مردم کسی است که به محاسبه خویش پردازد» مردی از آن حضرت پرسید «یا امیرالمؤمنین و کیف یحاسب الرجل نفسه؛ ای امیرمؤمنان! انسان چگونه نفس خویش را محاسبه کند؟».
امام ضمن بیان مشروحی چنین فرمود: «هنگامی که صبح را به شام می رساند، نفس خویش را مخاطب ساخته چنین گوید: ای نفس! امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمی گردد، و خداوند از تو درباره آن سؤال می کند که در چه راه آن را سپری کردی؟ چه عملی در آن انجام دادی؟ آیا به یاد خدا بودی، و حمد او را به جا آوردی؟ آیا حق برادر مؤمن را ادا کردی؟ آیا غم و اندوهی از دل او زدودی؟ و در غیاب او زن و فرزندش را حفظ کردی؟ آیا حق بازماندگانش را بعد از مرگ او ادا کردی؟ آیا با استفاده از آبروی خویش، جلو غیبت برادر مؤمن را گرفتی؟ آیا مسلمانی را یاری نمودی؟ راستی چه کار (مثبتی) امروز انجام دادی؟!
سپس آنچه را که انجام داده به یاد می آورد، اگر به خاطرش آمد که عمل خیری از او سر زده، حمد خداوند متعال و تکبیر او را به خاطر توفیقی که به او عنایت کرده به جا می آورد، و اگر معصیت و تقصیری به خاطرش آمد، از خداوند متعال آمرزش می طلبد و تصمیم برترک آن در آینده می گیرد، و آثار آن را از نفس خویش با تجدید صلوات بر محمد و آل پاکش، و عرضه بیعت با امیرمؤمنان علیه السلام برخویشتن و قبول آن و اعاده لعن بر دشمنان و مانعان از حقوقش، محو می کند. هنگامی که این محاسبه (جامع و کامل) را انجام داد، خداوند می فرماید: «من به خاطر دوستی تو با دوستانم و دشمنیت با دشمنانم (و محاسبه جامعی که با نفس خویش داشتی) در مورد گناهانت به تو سختگیری نمی کنم و تو را مشمول عفو خود خواهم ساخت!». (20)
آری این است بهترین طرز محاسبه نفس!
2- آثار محاسبه نفس چیست؟
از آنچه در بحثهای گذشته آمد، پاسخ این سؤال روشن می شود، ولی بسیار بجاست، از تعبیراتی که در احادیث اسلامی آمده است در اینجا بهره گیری کنیم:
در حدیثی از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم: «من حاسب نفسه وقف علی عیوبه و احاط بذنوبه، و استقال الذنوب و اصلح العیوب؛ کسی که محاسبه نفس خویشتن کند، بر عیوب خویش واقف می شود، و از گناهانش با خبر می گردد (و به دنبال آن) از گناه توبه می کند، و عیوب را اصلاح می نماید» (21)
و نیز از همان امام علیه السلام می خوانیم: «من حاسب نفسه سعد؛ کسی که به محاسبه خویشتن پردازد، سعادتمند می شود.» (22)
و باز در حدیث دیگری از همان حضرت می خوانیم: «ثمره المحاسبه صلاح النفس؛ میوه درخت محاسبه اصلاح نفس است» . (23)
بعضی از بزرگان علم اخلاق در توضیح حقیقت محاسبه، چنین گفته اند که مانند محاسبه با شریک است که درباره سرمایه و سود و زیان بیندیشد، اگر سودی حاصل شده، سهم خود را از شریک بگیرد و تشکر کند و اگر خسرانی حاصل گشته او را ضامن بشمرد و وادار به جبران در آینده کند.
سرمایه مهم انسان یعنی عمر که در اختیار نفس اوست نیز همین گونه است، سود آن کارهای خیر، و خسران آن گناهان است و موسم تجارت تمام طول روز، و شریک او در معامله، نفس اماره است.
نخست درباره فرائض مطالبه کند، اگر انجام یافته خدا را شکر گوید، و خویشتن را به ادامه این راه ترغیب کند، و اگر فریضه ای از دست رفته، قضای آن را مطالبه کند، و اگر انجام یافته ولی بطوری ناقص بوده، وادار به جبران از طریق نوافل کند، و اگر معصیتی مرتکب شده، او را باز خواست کند و جبران آن را بطلبد، درست همان گونه که تاجر با شریکش محاسبه می کند، که حتی جزئی ترین امور، و کمترین مبلغ را در حساب فرو گذاری نمی کند، تا در معامله مغبون نگردد، بخصوص که انسان در برابر نفس اماره قرار گرفته که خدعه گر است و نیرنگباز، و مکار و افسونگر ...!
در واقع کاری را که فرشتگان الهی در قیامت با او انجام می دهند او در دنیا با خویشتن انجام دهد و حتی به هنگام محاسبه، افکاری که در مغز او خطور کرده، و قیام و قعود، خوردن و آشامیدن، و خواب و سکوت را مورد محاسبه قرار دهد، و مثلا سؤال کند چرا فلانجا ساکت شدی؟ و چرا در فلان مورد تکلم نمودی ... (و سزاوار است انسان محاسبه نفس خویشتن را روز به روز، و ساعت به ساعت انجام دهد وگرنه رشته کار از دست او بیرون می رود)، هرگاه انسان برای هر معصیتی که در طول عمر انجام می دهد، سنگی در حیاط خانه خود بیندازد، بزودی حیاط خانه او پر می شود، عیب کار اینجاست که انسان در حفظ و حساب معاصی سهل انگاری می کند ولی دو فرشته ای که مامور حفظ اعمال او هستند همه را ثبت و ضبط می کنند و بالاتر از همه، خداوند همه را احصاء می فرماید، همان گونه که قرآن می گوید: «احصاه الله و نسوه؛ خداوند حساب آنها را نگه داشته و آنان فراموشش کرده اند!». (سوره مجادله، آیه 6) (24)
به عنوان حسن ختام، این بحث را با حدیثی درباره چگونگی حساب روز قیامت که از آن می توان روش محاسبه دنیا را فرا گرفت پایان می دهیم:
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «لا تزول قدما عبد یوم القیامه حتی یسئل عن اربع: عن عمره فی ما افناه و عن شبابه فی ما ابلاه، و عن ماله من این اکتسبه و فی ما انفقه وعن حبنا اهل البیت؛ در روز قیامت هیچ انسانی قدم از قدم بر نمی دارد تا از چهار چیز سؤال شود: از عمرش که در چه راهی آن را سپری نموده، و از جوانی اش که در چه راهی آن را کهنه کرده، و از مالش که از کجا به دست آورده و در چه راهی مصرف نموده، و از محبت ما اهل بیت (که آیا حق آن را ادا کرده یا نه)». (25)
د. معاتبه و معاقبه (سرزنش کردن و کیفر دادن)
گام بعدی که بعد از «محاسبه » انجام می گیرد، مساله معاتبه و معاقبه یعنی سرزنش و مجازات نفس است در برابر خطاها و خلافهایی که از او سرزده است زیرا اگر انسان حساب کند، و در مقابل کارهای خلاف، هیچ واکنشی نشان ندهد، نتیجه معکوس خواهد شد و به تعبیر دیگر، باعث جرات و جسارت نفس است.
همان گونه که وقتی انسان کارمندان و کارگران و شرکای خود را پای حساب حاضر می کند و از آنها تخلفها و نادرستیهایی در حساب می بیند، در برابر آن واکنش نشان می دهد و به نوعی آنها را کیفر می دهد - از مرحله خفیف و ملایم مانند سرزنش گرفته تا مرحله کیفرهای مختلف - کسانی که در مسیر قرب خدا گام برمی دارند و به سیر و سلوک مشغولند، نیز در برابر نفس سرکش باید چنین باشند در غیر این صورت، محاسبه نتیجه معکوس می دهد یعنی، موجب جرات و جسارت بیشتر می شود.
قرآن مجید تا آن حدّ به این مساله اهمیت داده که به نفس «لوّامه » سوگند یاد می کند و می فرماید: «و لا اقسم بالنفس اللوامه (26) » (27) و می دانیم نفس لوامه همان وجدان بیداری است که صاحبش را به هنگام ارتکاب کار خلاف ملامت و سرزنش می کند، که این خود نوعی معاقبه و مجازات خویشتن است.
روشن است که معاقبه و مجازات خویشتن در برابر کارهای خلافی که از انسان سرزده سلسله مراتبی دارد که از ملامت شروع می شود، سپس به مراحل شدیدتر مانند محروم کردن خویشتن از بعضی لذائذ زندگی در یک مدت معین منتهی می شود.